
تأثیر اعتقادات بر عملکردهای اجتماعی
دین، ملت و شریعت اصولاً به یک معنی میباشند؛ زیرا شریعت را به این لحاظ که از آن پیروی میشود دین گویند و بدینجهت که گردآورنده و جامع نفوس است ملت خوانند و ازاینرو که محل رجوع همگان است مذهب نامند. در واقع دین و شریعت جز راه، روش و سبک زندگی چیزی نیست.
دین یعنی روش زندگی الهی، آدرسی از خاک تا افلاک که به انسان بینش برهانی، روش عقلانی و کوشش اعتدالی میدهد؛ امّا ایمان عبارت است از جایگیر شدن اعتقاد در قلب. اگر ایمان بر اساس اصول و مبانی صحیح و براهین مطابق باعقل و نص شکل بگیرد، انسان را در مسیر شریعت قرار میدهد و رفتارها و عملکردهای اجتماعی او را مدیریت میکند.
ایمان و اعتقاد دارای مراتب بسیاری است؛ گاهى به خود یک شیء، گاهى به پارهاى لوازم آن و گاهى به همه لوازم آن تعلق میگیرد و در نتیجه به کمال میرسد.بسیار رخ میدهد که انسان نسبت به چیزی ایمان دارد و هیچ شکى در آن ندارد؛ اما پارهاى از لوازم آن را فراموش مىکند، مثل فردی که درصحنه درگیری به نیرو و قدرت بدنی خود در برابر فرد ضعیف ایمان دارد؛ ولی لوازم و پیامدهای آن را در یکلحظه از یاد میبرد و دست به انجام جنایت میزند. انسان مؤمن نیز زمانی که از لوازم ایمان غافل شود، عملى منافى با ایمانش انجام میدهد. حال اگر ایمان به درجهای رسید که همه لوازم آن را درک کرد و نتایج آن را پذیرفت، دیگر با فراموشى نمیسازد و ممکن نیست انسان عالم و مؤمن که همواره آن روزی را که بهحساب کوچک و بزرگ اعمالش مىرسند، در نظر داشته باشد و درعینحال پارهاى گناهان را مرتکب شود. چنین کسى نهتنها مرتکب گناه نمیشود؛ بلکه به گناه نزدیک هم نمىگردد و در چنین شرایطی است که آثار ایمان و اعتقاد در جامعه ظاهر میگردد.
جایگاه باور دینی
قوانین بشری تنها ناظر به اعمال ظاهری بشر است و به صفات درونی و احساسات باطنی افراد توجه ندارد؛ درحالیکه سرچشمه بسیاری از مفاسد اجتماعی، صفات درونی است. آنچه رفتارهای ما را مطابق با واقع شریعت مدیریت میکند، ایمان و اعتقاد است. مثل دو فردی که پشت چراغقرمز توقف میکنند. یکی به دلیل ترس از پلیس یکی به خاطر مراعات حقالناس. اولی با نبود دوربین و پلیس چراغ را رد میکند؛ اما دومی به خاطر ایمان به لوازم آن، توقف میکند؛ زیرا خدا را ناظر اعمال خود میداند: «وَ هُوَ مَعَکُمْ أَیْنَ ما کُنْتُمْ؛و هر جا باشید او با شما است.» (حدید/ 4) این احساس که او همهجا با ما است، از یکسو به انسان عظمت و شکوه مىبخشد و از سوى دیگر اطمینان و اعتمادبهنفس مىدهد و شجاعت و شهامت در ما مىآفریند و از سوى سوم احساس مسئولیت شدید مىبخشد؛ چراکه او همهجا حاضر و ناظر و مراقب است. این بزرگترین درس تربیتی است که ریشه اصلى آن تقوا، پاکى و درستکارى انسان است.
قوانین بشری برای جلوگیری از تخلف بیشتر به وضع مجازات و دستگاه قضا متوسل میشوند، ولی دین مسئولیت آفرین است و انسان را بهگونهای تربیت میکند که به ناظر غیبی اعتقاد دارد: «وَ اللّهُ بِما یَعْمَلُونَ مُحِیطٌ؛ و خداوند به آنچه عمل مىکنند، احاطه (و آگاهى) دارد»(انفال/ 7)؛ «إِنَّ اللّهَ کانَ عَلَیْکُمْ رَقِیباً؛ خداوند، مراقب شماست» (نساء/1). رقیب به کسى میگویند که از مکانی مرتفع به اوضاع نظارت کند؛ چه ظاهری چه معنوی؛ بنابراین خداوند مراقب است یعنی تمام اعمال و حتی نیات را مىبیند و میداند.
قوانین بشری خطاهای فکری انسان را نمیسنجد؛ ولی دین گمان بد را هم گناه میداند: «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا کَثِیراً مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ وَ لا تَجَسَّسُوا وَ لا یَغْتَبْ بَعْضُکُمْ بَعْضاً أَ یُحِبُّ أَحَدُکُمْ أَنْ یَأْکُلَ لَحْمَ أَخِیهِ مَیْتاً فَکَرِهْتُمُوهُ وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ تَوَّابٌ رَحِیم؛ اى کسانى که ایمان آوردهاید! از بسیارى از گمانها بپرهیزید، چراکه بعضى از گمانها گناه است؛ و هرگز (در کار دیگران) تجسّس نکنید؛ و هیچیک از شما دیگرى را غیبت نکند، آیا کسى از شما دوست دارد که گوشت برادر مرده خود را بخورد؟! (بهیقین) همه شما از این امر کراهت دارید؛ تقواى الهى پیشه کنید که خداوند توبه پذیر و مهربان است!» (حجرات،12)
در جامعهای که افراد آن معتقدند که این عالم رب و خالقی دارد که هستی عالم از او و برگشت آن نیز بهسوی اوست و معتقدند که انسان فناناپذیر است و حیات ابدی دارد که با مرگ پایان ندارد؛ درنتیجه زندگی خود را بر اساس چنین بینشی تنظیم میکنند؛ اما در جامعه مادیون که نه به خالق و رب معتقد است و نه برای انسان زندگی جاودانهای را باور دارد؛ زندگی خود را بهگونهای بنا میکند که حداکثر نفع مادی را از زندگی خود ببرد.افرادی که باور حداقلی به دین دارند و ایمان به لوازم اعمال خود نداشته و مدام در گفتار و رفتار او شک و تردید دیده میشود. درباره ایشان خداوند در قرآن میفرماید: «وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَعْبُدُ اللَّهَ عَلى حَرْفٍ فَإِنْ أَصابَهُ خَیْرٌ اطْمَأَنَّ بِهِ وَ إِنْ أَصابَتْهُ فِتْنَةٌ انْقَلَبَ عَلى وَجْهِهِ خَسِرَ الدُّنْیا وَ الْآخِرَةَذلِکَ هُوَ الْخُسْرانُ الْمُبِین»(حجر،11)
افرادی که خدا را تنها با زبان مىپرستند؛ اما ایمان قلبیشان بسیار سطحى و ضعیف است، با مختصر تزلزلی از مسیر خارج مىشوند. قرآن به تشریح تزلزل ایمان آنها پرداخته و مىگوید: آنها چناناند که اگر دنیا به آنها رو کند و نفع و خیرى به آنان برسد حالت اطمینان پیدا میکنند! و آن را دلیل بر حقانیت اسلام مىگیرند؛ اما اگر بهوسیله گرفتاری، پریشانى و سلب نعمت مورد آزمایش قرار گیرند، دگرگون مىشوند و به کفر رو میآورند. گویی آنها دین و ایمان را بهعنوان یک وسیله نیل به مادیات پذیرفتهاند که اگر این هدف تأمین شد دین را حق مىدانند وگرنه بیاساس میخوانند! این گروه که در عصر و زمان ما نیز تعدادشان کم نیست و در هر جامعهاى وجود دارند، ایمان آنها بهسلامتی و ازدیاد همسر و فرزند و مال و ثروت و گاو و گوسفند آنها است و بدیهى است که چنین ایمان و اعتقادى جز خسارت آشکار نیست.
یا مسلمان باش یا کافر دورنگی تا به کی * یا مقیم کعبه شو یا ساکن بتخانه باش
حجت الاسلام و المسلمین سید علی حسینی: پژوهشگر مطالعات اسلامی مرکز پژوهشی مشهد
مرکز پژوهشی جامعه المصطفی مشهد
انتهای متن/